جدول جو
جدول جو

معنی کوه کوب - جستجوی لغت در جدول جو

کوه کوب
آنکه کوه را بکوبد و بکند، اسب و شتر قوی، فرهاد
تصویری از کوه کوب
تصویر کوه کوب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کله کوب
تصویر کله کوب
فنی است از کشتی و آن عبارتست از کوبیدن پیشانی خود به پیشانی حریف: (کله قند بوارفتگی خویش نکوست. کله کوب دگران کله مردانه اوست)، (گل کشتی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوه کوه
تصویر کوه کوه
بسیار زیاد، فراوان، از سر تا پا
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه بوسیله سلاح یا آلات کوه را بکوبد، فرهاد عاشق شیرین، اسب یا شتر قوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوه کاف
تصویر کوه کاف
کوه کافنده، شکافندۀ کوه، برای مثال برآن گونه زد نعرۀ کوه کاف / که سیمرغ بگریخت در کوه قاف (اسدی - ۳۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوه سنب
تصویر کوه سنب
کوه سنبنده، سوراخ کنندۀ کوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوه کان
تصویر کوه کان
کوهکن، آنکه شغلش کندن کوه است، آنکه کوه می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلوخ کوب
تصویر کلوخ کوب
وسیله ای چوبی شبیه تخماق برای کوبیدن و نرم کردن کلوخ
فرهنگ فارسی عمید
غلیواج مرغ گوشت ربا زغن: تیری که هر کجا که یکی پشم توده دید حالی چو کور کور درو آشیان کند. (کمال اسماعیل)، (نرد) (یک یک تک تک) آوردن دو طاس که هر یک یک خال داشته باشد دو تک خال دو کور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوه کان
تصویر کوه کان
کوهکن کهکان
فرهنگ لغت هوشیار
شکافنده کوه: بدان گونه زد نعره کوه کاف که سیمرغ لرزید در کوه قاف. (اسدی)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه کوه را سوراخ کند: کوه سنب از خدنگ قاف شکاف چرخ دوز از سنان ناوک لاف. (حدیقه)
فرهنگ لغت هوشیار